*نوحه میخونه:اربعین قسمت خوبات شد و ما جا موندیم.
من: جا موندیم ، هییییییی
مامان:
من: خب خود روز اربعین نبودیم که
مامان :
* از لحاظ روحی و روانی مجددا به پیاده روی اربعین نیازمندم!
*چطوری تا سال دیگه طاقت بیارم؟؟
* چه آرامشی داشتم و چقدر فکرم بازتر بود
*گاهی که خسته میشدم یهویی نوحه پخش می شد و به خودم میومد میدیدم که مثلا 50 تا عمود دیگه رفتیم !(هندزفری منظورمه)
* بابا میگه دیگه همراه تو نمیام خیلی تند راه میری
*میشه روزی بیاد که برای رسیدن به حجت خدا بزنیم به جاده؟؟
*هر وقت بحث مهریه میشد درگیرش نمیشدم ،هیچ وقت هم بهش فکر نکردم ، مسئله مهمی نبوده واقعا ، یک مطلبی خوندم و یک فکری افتاده تو سرم و بیرون هم نمیره و قطع به یقین به صورت عند المطالبه عملیش خواهم کرد :((از خوبای مهریه، پیاده روی اربعین :) ))
درباره این سایت