آن روز لباس کارگری پوشیدم و به همراه سین وارد زمین کشاورزی شدم!من نه برای کار رفته بودم و نه برای کمک ،صرفا برای تفریح و تجربه رفته بودم،راه رفتن با چکمه های مخصوص در زمینی که شامل گل با لایه ی پوشاننده ی آب باشد ،واقعا کار سخت و دشواری محسوب میشود،در حین راه رفتن یکجا احساس کردم که دیگر توان حرکت دادن پاهایم را ندارم ، خسته شده بودم و از ناچاری در همان زمین گل آلود نشستم!
درک میکنم و میفهمم که راه رفتن در همچین زمینی تا چه اندازه دشوار است، حال اگر آن زمین تا چند روز قبل خانه ی‌امنتان باشد‌ دیگر چه شود، حتی تصورش هم عذاب آور است که در میان راه رفتن به خودت بیایی و ببینی دیروز در همین جایی که الان حتی زمینش مشخص نیست ،نشسته بودی و مثلا تلویزیون تماشا می کردی
وقتی که فکر میکنم همان اتاقی که دیروز مامن تنهایی و افکار من بود حالا دیگه به ویرانه بیشتر شباهت دارد تا خانه ،عمیقا در قلبم درد را احساس میکنم.
اینجا همه با افتخار از کمک هایشان میگویند و به خود میبالند که چنین بنده برگزیده ای هستند که به همنوعشان کمک کرده اند
فارغ از کمک های مالی، من دوست داشتم الان در کنار سیل زدگان بودم،گاهی کمک نقدی مهم نیست،همین که حس کنند تنها نیستند شاید مسکنی باشد بر درد بی درمان این روزهایشان.
شاید بگویید از تو که کاری برنمی آید،میدانید همه چیز که از بین رفتن خانه نبود ، من ذهنم جایی حوالی کودکانی که با تمام وجود نظاره گر پدر و مادرشان‌اند که سرگرم احیای زندگی از بین رفتیشان هستند ،سیر میکند.
مثل یک پرنده در بند ، روح من در زندان اجبار و ممنوعیت و محدودیت گرفتار شده است،دوست دارم رها بشوم و پر بکشم و یاریگرشان باشم اما نمی توانم.
امیدوارم یک روزی که اختیار  زندگی ام را در دست گرفتم به سمت تمایلاتم پرواز کنم.
شاید حضورم ناچیزتر از آن باشد که احساس کنید اما بدانید به یادتان هستیم.
سیل زندگان عزیز،شما تنها نیستید، بی مهری مسئولین و ت را بگذارید به پای خودشان ارتش،سپاه و از همه مهم تر مردم شما را تنها نمی گذارند، ایستاده ایم تا دوباره  زنده بودنتان را احساس کنید.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اموزش کامپیوتر {امیر محمد خراسانی} فانوس رایانه هالی هیمنه پایگاه اطلاع رسانی قیام Kwame فلات کویر مجله درمان زخم Kim سلامت معنوی