+ ما نگرانت بودیم و این سریع ترین راه برای رسیدن به جواب بود.
- ولی نگرانی شما باعث نمیشه صدای تیغ جراحی رو فراموش کنم، حتی باعث نمیشه خونی شدن دست و گردن و صورتم رو فراموش کنم.
در حالی که چهره اش از تصور چیزهایی که گفتم تو هم رفته تکرار میکنه: ولی ما نگرانت بودیم.
و من سکوت میکنم اما هنوز هم گاهی صدای تیغ جراحی و آمپول بی حسی و اشک هام و جاری شدن خون روی صورتم رو احساس میکنم.
این حس‌ امشب مثل باتلاق گریبانم رو گرفته و دارم یاداوری میکنم لحظه به لحظه اون روز نحس رو.
گاهی میگم نه ،نه،چنین چیزی امکان نداره،اما جای بخیه ها گفته هام رو تایید میکنن
یکسری درد ها هستن که در ظاهر تموم میشن اما جای خراش این زخم روی روح آدم تا آخر عمر باقی میمونه و خوب شدنی نیست.
کاش می شد فراموشش کنم.
خدا این چند روز رو به خیر‌ بگذرونه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دریافت مجموعه جدیدتربن ها و بهترین ها از خویش به دور Ronald سیب گلاب Julie شاهنامه صوتی آدرس باب سایت بیاتوکره ســـایـــت رســمـی سـیـرودان محمد حسین حسن زاده قلم سرا